آبادان=عشق۳

این بلاگ جزو ۳ گانههای آبادان میباشد

آبادان=عشق۳

این بلاگ جزو ۳ گانههای آبادان میباشد

زندگی دانشجویی در دنیا

ژاپن : بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!!!
 
مصر : درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!
 
هند : او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!
 
عراق : مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!
 
چین : درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!
 
اسرائیل : بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!
 
گینه بی صاحاب!! : او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه  بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!
 
کوبا : او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزِجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!
 
پاکستان : او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!
 
اوگاندا : درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!
 
انگلیس : نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!
 
ایران : عاشق تخم مرغ است!!!
 سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد.
معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند!
عاشق عبارت « خسته نباشید » است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس!
 هر روز دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید!
 او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود!
جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شودولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده، که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند!؟!؟!؟
او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است!

یه خورده درد دل...

اینو بدون برام مهمی ، اینو بدون هیچکس جای تو رو تودلم نمیگیره، اینو بدون همه کس و همه چیزمی ولی عزیزترینم دعا نمیکنم که برگردی ، دور از تو گریه نمیکنم ، حماقت های گذشته رو تکرار نمیکنم ، فقط از خدا میخوام دلت شاد باشه و تنت سالم ...

 

وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونان‌که بایدند
نه بایدها
...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را
با بغض می‌خورم

عمری‌ست لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می‌کنم
باشد برای روز مبادا

اما
در صفحه‌های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما چه کسی می‌داند
شاید امروز نیز
روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونان‌که بایدند
نه بایدها
...

هر روز بی تو

روز مباداست.

بیا سنگ شویم و بشکنیم شیشه های دودی این عینکی را که

به چشمانمان زده ایم

همین شیشه های زرد و سیاه غرور !

من و تو از سنگ کمتریم اگر آن شیشه های تیره را جلوی چشمان

روشن احساس و وجدانمان بگذاریم و بگذریم ، چشم ببندیم و صدای

هق هق آنهایی را که برای گریستن تنها یک شانه ی مطمئن می خواهند

را نشنویم !می خواهم آب بشوم،از آتش شرم نگاههایی که از پس شیشه های

فقر و فرق مرا کمتر از سنگ می بینند!

سنگ بودن ننگ نیست،ننگ همان رنگی است که با نیرنگ به پنجره ی جلوی

نگاهمان می زنیم،دو قدم آنسوتر از خلوت من و تو صدای گریه ی آسمانی ها

تن کوه را می لرزاند! بیا سنگ صبورشان بشویم،همان شانه ی سنگی که بغض

کهنه شان را روی استواری همدردی ما بشکنند !

شاید ما هم با آن بغض هایی که می شکنند،بشکنیم و غبار شویم !!!