چشمان سبزت میگوید بیا
لبهای سرخت میگوید بمان
مردد ماندهام
دز چار راه آغوشت
...............................................................................)
(۲)
این آخرین سیگار را
با چشمان تو روشن می کنم
اگر زمین اتفاق محدبی باشد
که در فاصلهی دو پلک زدنت رخ دهد
................................................................................)
پرنده به افق نگریست
درخت مشکوک پاییز شد
آسمان آغوش به بلوغ دوباره گشود
و برگها
میان بغض جنگل
مجال
ا
ی
خ
ت
ن
یافتند
................................................................................)
روی ماه تو
و نیستان من
لب برچشم های تو که می نهم
انبوه نی است که ازشکر وا می شود
من می خندم وتو می خندی
راز این نیستان ازدل نی به عالم هویدا می شود
چشم از من چو نگیری خیال تو هرلحظه با رمی دهد
یک دشت پراز نیشکر
چشم های من و تو و همه عشاق شهر
غرق تماشا می شود
بگذار این نیستان هرلحظه بار دهد
چون از خنده های من و چشم های تو
شراب و شکر می جوشد
وباعث شور و مستی این گنبد مینا می شود