روی ماه تو
و نیستان من
لب برچشم های تو که می نهم
انبوه نی است که ازشکر وا می شود
من می خندم وتو می خندی
راز این نیستان ازدل نی به عالم هویدا می شود
چشم از من چو نگیری خیال تو هرلحظه با رمی دهد
یک دشت پراز نیشکر
چشم های من و تو و همه عشاق شهر
غرق تماشا می شود
بگذار این نیستان هرلحظه بار دهد
چون از خنده های من و چشم های تو
شراب و شکر می جوشد
وباعث شور و مستی این گنبد مینا می شود